رأي وحدت رويه شماره 715 ديوان عالي كشور با موضوع: آراء دادگاه هاي عمومي جزايي و انقلاب در مواردي كه مجازات قانوني جرم اعدام باشد قابل تجديدنظر در ديوان عالي كشور است
شماره 7007/هـ - 29 /2 /1389
مديرعامل محترم روزنامه رسمي كشور
گزارش وحدت رويه رديف 88 /14 هيأت عمومي ديوان عالي كشور با مقدمه مربوطه و
رأي آن به شرح ذيل تنظيم و جهت چاپ و نشر ايفاد مي گردد.
معاون قضايي ديوان عالي كشور ـ ابراهيم ابراهيمي
رأي وحدت رويه شماره 715 هيأت عمومي ديوان عالي كشور درخصوص آراء
دادگاههاي عمومي جزايي و انقلاب در مواردي كه مجازات قانوني جرم اعدام باشد
قابل تجديدنظر در ديوان عالي كشور است
الف: مقدمه
جلسه هيأت
عمومي ديوان عالي كشور در مورد پرونده وحدت رويه رديف 88 /14 رأس ساعت 9
روز سـه شنبه مورخه 24 /1 /1389 به رياست حضرت آيت الله احمد محسني
گركاني رييس ديوان عالي كشور و حضور جناب آقاي سيداحمد مرتضوي نماينده
دادستان كل كشور و شركت اعضاي شعب مختلف ديوان عالي كشور، در سالن هيأت
عمومي تشكيل و پس از تلاوت آياتي از كلام الله مجيد و قرائت گزارش پرونده و
طرح و بررسي نظريات مختلف اعضاي شركت كننده در خصوص مورد و استماع نظريه
نماينده جناب آقاي دادستان كل كشور كه به ترتيب ذيل منعكس مي گردد، به
صدور رأي وحدت رويه قضايي شماره 715 – 24 /1 /1389 منتهي گرديد.
ب: گزارش پرونده
با احترام، به استحضار مي رساند: حسب اعلام رييس شعبه 54 دادگاه تجديدنظر
استان تهران پس از صدور رأي وحدت رويه شماره 703 مورخه 9 /5 /1386 هيأت
عمومي ديوان عالي كشور، شعب بيست و هفتم و سي و يكم ديوان عالي كشور در
مقام رسيدگي به تجديدنـظرخواهي از احكام اعدام كه از دادگاه هاي انقلاب
اسلامي درباره متـهمان به محاربه و افساد في الارض صادرشده، آراء مختلفي
صادر كرده اند. ابتدا جريان پرونده ها را به نحو اختصار به عرض رسانده
سپس اظهارنظر مي نمايد:
1ـ در پرونده شماره 20 /27 /1324 آقاي
محمدرضا آذري به اتهام افساد في الارض از طريق تهيه فيلم از ارتباط
نامشروع خود با شاكي پرونده و تهديد شاكي به انتشار آن با هدف اجبار او به
برقراري ارتباط جنسي تحت تعقيب دادسراي عمومي و انقلاب تهران قرار گرفته،
درباره او كيفرخواست صادر و پرونده به دادگاه انقلاب اسلامي تهران ارسال و
به شعبه 29 ارجاع گرديده و اين شعبه پس از رسيدگي بزهكاري نامبرده را محرز و
مسلّم تشخيص داده و او را به استناد قسمت دوم بند الف ماده 3 و تبصره 5 از
قانون نحوه مجازات اشخاصي كه در امور سمعي و بصري فعاليت هاي غيرمجاز مي
نمايند مصوّب سال 1386 به اعدام با چوبه دار محكوم نموده است. وكيل متهم
از رأي دادگاه تقاضاي تجديدنظر كرده، پرونده به شعبه بيست و هفتم ديوان
عالي كشور ارجاع گرديده و اين شعبه به موجب دادنامه شماره 1240 – 7 /11
/1387 چنين رأي داده است: «با توجه به اينكه رأي تجديدنظرخواسته از سوي
دادگاه انقلاب صادرشده و ماده 21 قانون اصلاح قانون تشكيل دادگاه هاي
عمومي و انقلاب مصوّب سال 1381 علي الاطلاق مرجع تجديدنظر آراء محاكم
عمومي و انقلاب را دادگاه تجديدنظر استان قرار داده و ماده 39 الحاقي به
قانون اصلاحي مرقوم كليه قوانين و مقررات مغاير از جمله ماده 233 قانون
آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در امور كيفري را در آن قسمت كه
مغايرت دارد ملغي نموده است چنانكه رأي وحدت رويه شماره 703 – 9 /5 /1386
هيأت عمومي ديوان عالي كشور بر آن دلالت دارد، لذا پرونده قابل طرح در
ديوان عالي كشور نمي باشد و جهت رسيدگي در دادگاه تجديدنظر اعاده مي
گردد...»
2ـ در پرونده شماره 8709980002005389 /31 آقايان 1- صلاح
الدين سيدي 2- خليل اله زارعي 3- عبيداله مچكوري 4- عبدالمجيد صلاح زهي
به اتهام عضويت در گروه محارب عبدالمالك به قصد مقابله مسلّحانه با نظام و
تلاش مؤثر در پيشبرد اهداف گروه از طريق كارگذاشتن بمب در مسير حركت خودروي
نيروي انتظامي، تيراندازي به طرف خودروي پليس راه و مجروح كردن يك نفر
سرباز و اقدام نافرجام براي ترور آقاي رحيم بخش پرواز كه به مذهب شيعه
گرايش پيدا كرده تحت تعقيب كيفري قرار گرفته اند. پرونده در دادگاه انقلاب
اسلامي زاهدان مورد رسيدگي قرار گرفته و اين شعبه به موجب دادنامه شماره
8709975412100388 /87 بزهكاري متهمان را از بابت محاربه و افساد في الارض
احراز و به استناد مواد 183، 185، 186 و بند 1 ماده 190 قانون مجازات
اسلامي، متهمان رديف هاي اول و دوم را به اعدام و رديف هاي سوم و چهارم
را به پانزده سال نفي بلد به ترتيب در زندان هاي سراب و خلخال محكوم كرده
است. علاوه بر آن هر يك از متهمان را به لحاظ خروج غيرمجاز از مرز به دو
سال حبس و متهم رديف سوم را به لحاظ جعل شناسنامه به پرداخت سه ميليون ريال
جزاي نقدي و متهم رديف چهارم را از لحاظ استفاده از سند مجعول به دو سال
حبس محكوم نموده است. متهمان از رأي صادرشده تقاضاي تجديدنظر كردهاند.
پرونده به ديوان عالي كشور ارسال و به شعبه سي و يكم ارجاع گرديده و اين
شعبه برابر دادنامه شماره 870998002005389 /31 مورخه 23 /11 /1387 چنين رأي
داده است :«در مورد اعتراض متهمان... با توجه به اينكه از ناحيه متهمان
اعتراضي كه مؤثر در مقام باشد به عمل نيامده و دادنامه از حيث نحوه احراز
بزهكاري متهمان و انطباق اعمال ارتكابي و رعايت اصول و ضوابط دادرسي فاقد
ايراد و اشكال است، اعتراض آنان را مردود اعلام، دادنامه تجديدنظرخواسته را
ابرام مي نمايد.»
همچنين حسب اعلام اداره دفتر ديوان عالي كشور،
شعبه سي و يكم ديوان عالي كشور طبق دادنامه شماره 8809970908700258 /31
مورخه 3 /4 /1388 به تجديدنظرخواهي آقاي اسماعيل اكبري از رأي شعبه 30
دادگاه انقلاب اسلامي تهران كه بر محكوميت او به اعدام به اتهام محاربه و
افساد في الارض به استناد مواد 182، 189، 190 و 191 قانون مجازات اسلامي
صادرشده رسيدگي و رأي تجديدنظر خواسته را به جهت عدم كفايت دلايل براي
احراز مجرميت او نقض و رسيدگي مجدد را به شعبه همعرض ارجاع نموده است.
همان طور كه ملاحظه مي فرماييد شعب بيست و هفتم و سي و يكم ديوان عالي
كشور با استنباط از ماده 21 اصلاحي قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب
مصوّب سال 1381 و ماده 233 قانون آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب
در امور كيفري آراء مختلفي صادر كرده اند: شعبه بيست و هفتم به
تجديدنظرخواهي شخصي كه به حكم دادگاه انقلاب به اتهام محاربه و افساد في
الارض به اعدام محكوم شده رسيدگي ننموده و دادگاه تجديدنظر استان را صالح
به رسيدگي تشخيص داده، ولي شعبه سي و يكم در موارد مشابه تجديدنظرخواهي
رسيدگي و مبادرت به صدور رأي نموده است. اضافه مي نمايد با بررسي هايي كه
به عمل آمده مشخص گرديده است دادگاه هاي تجديدنظر استان ها نيز در اين
خصوص اختلاف نظر داشته و آراء متهافتي صادركرده اند: به عنوان نمونه
شعبه دهم دادگاه تجديدنظر استان آذربايجان غربي به تجديدنظرخواهي محكوم
عليه حكم دادگاه انقلاب اسلامي خوي كه بر اعدام او به اتهام محاربه صادرشده
رسيدگي و رأي تجديدنظرخواسته را طبق دادنامه شماره 8809974414400110 مورخه
26 /1 /1388 تأييد نموده ولي شعبه 18 دادگاه تجديدنظر استان اصفهان در
مورد مشابه حسب دادنامه شماره 88009970370200483 مورخه 11 /5 /1388 با اين
استدلال :«... به مصلحت حقوق كشور و ضرورت احتياط در دماء نيست كه تجديدنظر
حكم اعدام در ديوان عالي كشور رسيدگي نشود و مهم ترين جرم در نظام قضايي
كشور بدواً در دادگاه هاي بدوي و سپس در دادگاه تجديدنظر استان رسيدگي
شود و باب اظهارنظر ديوان در اين خصوص بسته شود و در هيچ كجاي دنيا احكام
مربوط به اعدام بدون صحه ديوان عالي كشور مشروعيت ندارد و به نظر مي رسد
رأي وحدت رويه شماره 703 مورخه 9 /5 /1388 منصرف از آراء صادره اعدام باشد
و رأي شماره 689 مورخه 20 /4 /1385 تأييد ضمني مانحن فيه مي باشد، علاوه
بر اين رأي وحدت رويه شماره 664 مورخه 30 /10 /1382 به طور ضمني دادگاه
انقلاب را در رابطه با صدور آراء اعدام به موازات دادگاه كيفري استان
قلمداد نموده...» خود را صالح به رسيدگي ندانسته و پرونده را به ديوان
عالي كشور ارسال نموده است.
با توجه به مراتب فوق در اجراي ماده 270
قانون آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در امور كيفري تقاضاي طرح
موضوع را در هيأت عمومي ديوان عالي كشور جهت ايجاد وحدت رويه قضايي
دارد.
معاون قضايي ديوان عالي كشور - حسينعلي نيري
ج: نظريه دادستان كل كشور
با احترام، به عنوان نماينده دادستان محترم كل كشور نظر خود را اعلام مي نمايم:
الف- در ماده 16 قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب آمده است ترتيب
رسيدگي در دادگاه ها طبق مقررات مزبور در آيين دادرسي مربوطه خواهد بود و
طبق ماده 233 قانون آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب مرجع
تجديدنظر دادگاه هاي عمومي و انقلاب هر حوزه قضايي دادگاه تجديدنظر همان
استان است مگر مجازات هاي موضوع بند الف و ب و ج ذيل همين ماده قانوني در
قانون اصلاح قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب در سال 1381 قانون
گذار قصد تسهيل امر رسيدگي در خصوص جرايم با مجازات اعدام و قصاص را
نداشته، بلكه هدف تعدد قاضي و دقت بيشتر براي استحكام آراء و جلوگيري از
اشتباه بوده است، لذا به همين جهت دادسراها را احياء و دادگاه هاي كيفري
استان را با حضور پنج نفر قاضي براي رسيدگي به جرايم مزبور تشكيل داده است.
بدين ترتيب از فلسفه و هدف اصلاح قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب
استنباط مي شود كه قانون گذار نمي خواهد رأي دادگاه با مجازات اعدام در
غير ديوان عالي كشور قطعي شود و قانون گذار نمي خواهد برخلاف هدف خود
قانون وضع نمايد.
ب- آراء دادگاه هاي كيفري استان كه با پنج نفر قاضي
تشكيل مي شود و در مورد جرايم موضوع تبصره ماده 4 قانون تشكيل دادگاه
هاي عمومي و انقلاب رسيدگي مي كند ابتدايي است و مرجع تجديدنظر آن ديوان
عالي كشور است. تعيين دو مرجع تجديدنظر براي يك نوع مجازات خلاف هدف قانون
گذار است. از مفاد تبصره ماده 4 كه در تبصره يك ماده 20 نيز تكرارشده به
ويژه قسمت ذيل تبصره يك ماده20 استفاده مي شود كه قانون گذار بـراي جرايم
با مجازات اعدام و قصاص و صلب توجه خاص دارد و تصريح كرده كه دادگاه كيفري
استان براي رسيدگي به آن با هشت يا پنج نفر قاضي تشكيل شود.
ج-
قانون گذار ابتدا در تبصره يك ماده 20 قانون اصلاح قانون تشكيل دادگاه
هاي عمومي و انقلاب مرجع ابتدايي رسيدگي به جرايم با مجازات اعدام و صلب و
قصاص را تعيين و سپس در ماده 21 مرجع تجديدنظر آراء دادگاه هاي عمومي و
انقلاب را دادگاه تجديدنظر قرار داده است و اگر صلاحيت رسيدگي به جرم خاصي
مصلحتاً به دادگاه انقلاب داده شده اين امر صلاحيت مرجع تجديدنظر را تخصيص
نمي زند. مفاد ماده 20 آيين نامه قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب
مؤيد همين نظر است و ديوان عالي كشور مطابق اصل 161 قانون اساسي نظارت
عاليه بر آراء محاكم دارد و مرجع تجديدنظر احكام با مجازات اعدام و صلب و
قصاص است؛ لذا به دورماندن اين گونه مجازات ها از نظر اين مرجع خلاف منظور
و هدف قانون گذار است و خلاف احتياط در دماء است؛ عليهذا ماده233 قانون
آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در امور كيفري را منسوخ نمي
دانم، زيرا قانون گذار در مقام تحديد صلاحيت دادگاه هاي عمومي است نه
توسعه آن، در نتيجه رأي شعبه محترم سي و يكم ديوان عالي كشور را صائب مي
دانم.
د: رأي وحدت رويه شماره 715 – 24 /1 /1389 هيأت عمومي ديوان عالي كشور
بنا به حكم مقرر در ماده 16 قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب
رسيدگي اين دادگاه ها بايد طبق مقررات قانون آيين دادرسي انجام شود،
همچنين به صراحت ماده 22 اصلاحي قانون يادشده رسيدگي دادگاه تجديدنظر به
درخواست تجديدنظر از احكام قابل تجديدنظر دادگاه هاي عمومي جزايي و انقلاب
بايد وفق مقررات قانون آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در امور
كيفري مصوّب 28 /6 /1378 به عمل آيد و ماده 18 اصلاحي قانون تشكيل دادگاه
هاي عمومي و انقلاب نيز كه در تاريخ 24 /10 /1385 و مؤخر بر ماده 21 قانون
يادشده تصويب گرديده تصريح و تأكيد كرده است كه تجديدنظر و فرجام خواهي
از آراء قابل تجديدنظر يا فرجام دادگاه هاي عمومي و انقلاب طبق مقررات
قانون آيين دادرسي انجام مي شود، بنابراين مستفاد از مواد مذكور اين است
كه آراء دادگاه هاي عمومي جزايي و انقلاب در مواردي كه مجازات قانوني جرم
اعدام باشد قابل تجديدنظر در ديوان عالي كشور است و به نظر اكثريت اعضاء
هيأت عمومي ديوان عالي كشور رأي شعبه سي و يكم ديوان عالي كشور كه
نتيجتاً با اين نظر مطابقت دارد صحيح و منطبق با مـوازين قانوني است. اين
رأي طبق ماده 270 قانون آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در امور
كيفري در موارد مشابه براي شعب ديوان عالي كشور و كليه دادگاه ها لازم
الاتباع است.